چرا بی تفاوتیم
این روزها موضوع محیط زیست در کانون توجه افکار عمومی و دولتها قرار گرفته است. این توجهها بیش از همه پس از خشک شدن پی در پی دریاچه ها و تالاب های کشور و همچنین هجوم ریزگردها به استان های غربی کشورو... در ذهنها شکل گرفتند.
بسیاری از کارشناسان محیط زیست معتقدند که ما هربار که فاجعهای محیط زیستی رخ میدهد، یادمان میافتد که باید به طبیعت توجه کنیم، اما در زندگی روزمره آن را به حاشیه راندهایم..
این بیتوجهیها هم در میان مسئولان و هم در میان مردم جامعه وجود دارد. عدم آگاهی و شناخت نسبت به محیط زیست و تبعات آینده آن به زعم بسیاری از کارشناسان دلیل بیتفاوتیها و ضربهزدنهای غیر قابل جبران به طبیعت است.
توجه به محیط زیست و طبیعت، نیازمند وجود داشتن زیرساختهای فرهنگی و اخلاقی در یک جامعه است، اخلاق محیط زیست می بایست به صورت اصولی از سنین پایین مورد آموزش قرار گیرد و همراه با دیگر مسائل فرهنگی در سیستم آموزشی کشور و خانواده ها وجود داشته باشد.
بیتفاوتی جامعه ایرانی نسبت به محیط زیست و تخریبهایی که در این محیط صورت میگیرد دلایل متفاوتی دارد که به صورت خلاصه و با چشم پوشی از امراض فرهنگی موجود در جامعه می توان آنها را در چند دلیل عمده و مهم دستهبندی کرد.
کم کاری دولت در عرصه محیط زیست
بدون شک حفاظت از محیط زیست یکی از اساسی ترین وظایف دولت ها بشمار آمده و حفاظت و صیانت از محیط زیست در وهله اول باری ست که بر دوش دولت میباشد سپس سازمانهای غیر دولتی و مردم ،متاسفانه در کشور ما این موضوع و و بهمراه آن سازمان حفاظت محیط زیست جزء سازمانهای دسته چندم قلمداد شده و از هر نظر چه منابع انسانی و چه مباحث مالی در اولویت های پایین دولت ها ی کشور ما قرار داشته اند هر چند در چند سال اخیر اقداماتی مثبت صورت گرفته اما این اقدامات یا در پی شواهد و صدمات هولناک زیست محیطی خود را نشان داده اند یا اگر جزء سیاست های اصلی دولت هم باشند با توجه به مشکلات موجود به اندازه ی کافی فربه و کافی نیستند.همچنین فرهنگ سازی نیز یکی از وظایف دولت می باشد که متاسفانه دردولت های گذشته نیز در این زمینه اقدامات اساسی و موثر صورت نگرفته است.
برطرف نشدن نیازهای اولیه
علت دوم در بیتفاوتی انسان نسبت به تغییرات مخرب در محیط زیست را میتوان وجود مشکلات در برآوردن نیازهای اولیه انسانی دانست. میشود به این شکل گفت که شهروندی که نسبت به رفع مشکلات و نیازهای اولیه و بدوی و گذران معیشت روزمره خود دارای نگرانی و مشقت است، کمتر به نیازهای ثانویه میپردازد. این نیازهای ثانویه میتوانند طیفی از توجه نیاز به رشد و شکوفایی تا توجه به پیرامون خود و دیگران را شامل شود. عدم توجه به محیط زیست و طبیعت اطراف نیز در این مقوله میگنجد. بهره بردن از زیبایییهای طبیعت نیز پس از برطرف شدن نیازهای اولیه انسان است که رخ میدهد و اجتماعی که در برآوردن نیازهای اپتدای افرادش ناکام مانده کمتر میتواند به نیازهای ثانویه بپردازد.
زندگی مدرن و کمتوجهی به محیط زیست
جایگزین شدن جاذبه های جدید و لوکس و هیجانات از طریق ابزارهای تکنولوژیکی نظیر بازیهای کامپیوتری و رسانههای تصویری و شنیداری در دنیای مدرن نیز نیاز و شاید فرصت همراهی بشر با هیجانات موجود در طبیعت را کاسته است.
عدم وجود همحسی با طبیعت
یکی دیگر از این دلایل عدم وجود همحسی با طبیعت است. همراهی با طبیعت و محیط زیست به دلیل تغییرات زندگی انسانها کم شده است. زندگی ماشینی، تخریب محیط زیست و زندگی مدرن از این عوامل هستند. دوگانگی انسان و طبیعت که بهواسطه زندگی ماشینی امروز و عدم آمیختگی زندگی انسان شهرنشین با طبیعت ایجاد شده است یکی از دلایل از بین رفتن این هم حسی است. همچنین باید به تخریب تدریجی محیط زیست و در نتیجه کاهش امکان دسترسی نسلهای جدید به مواهب طبیعت در این رابطه اشاره نمود.
.
همچنین در دنیای امروز، زودبازده بودن اقتصادی فعالیتهای انسانی و شهروندان شهرها، دارای درجه اهمیت بالاتری نسبت به هر عامل دیگری است که می تواند بر شیوه زندگی آنها تاثیر گذار باشد. این امر سبب میشود تا توجه انسان به حقوق سایر زیستمندان (گیاهان و جانوران)، که امری وابسته به اخلاق نیز هست تضعیف شود.
توجه به محیط زیست و طبیعت، نیازمند زیرساختهای فرهنگی و اخلاقی در یک جامعه است، اخلاق محیط زیست می بایست به صورت اصولی از سنین پایین مورد آموزش قرار گیرد .
لزوم آموزش از سنین پایین
موارد بالا در رابطه با جامعه ایران به شکلی بیشتر صدق میکند. عدم وجود آموزش از سنین پایین، رفع نشدن برخی نیازهای اولیه افراد جامعه و توجه به تکنولوژی، بسیار بیشتر از توجه به محیط زیست، نبودن سیاستهای تشویقی در این زمینه و... موجب شدهاست که محیط زیست در ایران امری مغفول باقی بماند. البته این بیتوجهی در سالهای اخیر کاهش پیدا کرده است، اما همچنان ما کسانی را میبینیم که در بارزترین شکل (رها کردن زباله در طبیعت) عمدتا بدون اطلاع نسبت به آینده رفتارشان، به طبیعت ضربه میزنند